برای پسرم مهراد

برای تو مینویسم ...

تب

مهراد عزیز و کوچولوی مامان چند روز پیش بدددددد جور مریض شدی😢تب شدییییییید داشتی و قطعم نمیشد 4 شبانه روز ممتد تب داشتی و با دارو فقط یکم میتونستم بیارمش پایین.از اون بدتر این بود که گلوت خیلی چرک کرده بود و شبا نمیتونستی نفس بکشی تمام 4 شب رو بیدار کنارت نشسته بودم و مدام پاشویت میکردم و تبت رو کنترل میکردم .جرات نمیکردم یه لحظه چشم روهم بذارم که مبادا تبت بالا بره یا نتونی نفس بکشی .یک هفته طول کشید تا با کمک انتی بیوتیک و شربت و ... عفونت ها به مرور از بدنت بره بیرون .خیلی روزا و شبای سختی بود خداروشکر که گذشت 🙏🙏🙏🙏
22 شهريور 1397

چادگان

اواخر تیرماه به اتفاق عمه ها و عموهات دو روز رفتیم چادگان یه آب و هوایی عوض کنیم. با وجود گرمای شدید و طاقت فرسای تیرماه، چادگان هواش خنک و عاااااالی بود ،حتی میتونم بگم شباش سردم بود و خیلی میچسبید توی گرما. چون دور و برت خیلی شلوغ بود همش دوست داشتی بیدار باشی و نه شب درست میخوابیدی نه روز و حساااااابی کمبود خواب گرفته بودی.وای مامان خیلی حرص دادی از بس نخوابیده بودی بداخلاق شده بودی و هممممش غررررر میزدی و گریه میکردی و میخواستی بغل من باشی  غیر از این مورد در کل سفر کوتاه خوبی بود ☺ راستی یادم رفت بگم که اونجا دوچرخه کرایه میدادن و توام یه دوچرخه سوار شدی و حسااااااااااابی کیف کرده بودی خیلی دوسش داشتی درحالی که رکابم هنوز نم...
22 شهريور 1397

گرفتن از ...

مهراد مامان 12 شهریور تو دو سال و نیمت میشه و تا جایی که من اطلاع دارم و توی کتاب ها و سایتای معتبر خوندم بهترین زمان برای از پوشک گرفتن بچه از دوسال نیمه تا 3 سال.ولی بهتره که مدتی قبل و بعد از ،از پوشک گرفتن تغییرات بزرگی توی زندگی بوجود نیاد وگرنه ممکنه دوباره بچه برگرده به حالت قبل یا شب ادراری و... بگیره برای همین گذاشتم نزدیکی های سه سالت به امید خدا از پوشک بگیرمت مخصوصا که ما یه جابه جایی ام داریم همین روزها و یک تغییر بزرگ توی زندگی برای تو به حساب میاد و دوست ندارم این مرحله رو با استرس بگذرونی چون مرحله خیلی مهمی هست و میخوام انشاالله با ارامش بگذره برات و امیدوارم راحت از پسش بربیای عسل مامان 😍😍😍
22 شهريور 1397

اردبیل

مهراد ناز و عزیز مامان آخرای خرداد ماه یه سفر به اردبیل و سرعین داشتیم نفس جون نازم .تو اولین بار بود که به شمال غرب کشور سفر میکردی و خداروشکر خوش گذشت و اذیت نشدی زیاد عسل مامان.راستش چون راه خیلی طولانی بود و جاده هم خیلی مه آلود و خطرناک بود و من قبلا دیده بودم که شرایط جادش چطوریه،برا همین یکم دودل بودم که بریم یا نه ولی خاله جون اینا خیلی اصرار کردن و دیگه ماهم قبول کردیم .به لطف خدا سفر بی خطر گذشت و همه چیز عالی بود 🌹🌹🌹 مخصوصا یه منطقه ی بکر و بسسسیار دیدنی به نام جنگل های فندوقلو رفتیم که داقعا بینظیر بود عزیزم.درسته هواش خیلی سرد بود ولی ارزششو داشت 😊👌 ایشالا همه جای ایران رو با سلامتی و شادی بتونی ببینی نازنینم 😘😘😘😘😘 ...
22 شهريور 1397
1